دیار شهریار به نقل از تبریز بیدار: «شهریار» از برجستهترین مظاهر جهان شعر و پرفروغترین ستارگان آسمان ادب ایران به شمار میرود و آثار وی از نظر رعایت نکات اخلاقی، عرفانی و برانگیختن غرور ملی، حس میهنپرستی و نوعدوستی گل سرسبد ادبیات معاصر است.
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، 27 شهریور روز ملی شعر و ادب فارسی و روز خاموشی سید محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار) از غزلسرایان معاصر است.
شهریار شاعری عاشق بود که شعر او جلوهای از پاکی وجود و تبلور حقیقی احساس بود. با آن دلی که غزال چابک دشتهای غزل بود، میخرامید و چشم زیبا دوست «شاعـری» را به خود وا میداشت. آن جا که در دامـن دلانگیز «حیـدر بابا» طنیـن میافکند، دل هر عاشق وارستهای به آن سو میشتافت.
او در سیر پر دامنه خویش، در سلوک عاشقی تا بدان جا پیش رفت که سزاوار دریافت خرقه از دستان مرشد طریقت گشت؛ اما فروتنی و خاکساریاش او را به عالم شاعری فرا خواند.
روح پر تلاطم و پر تکاپوی نغزپرور او را میستاییم. استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی، شاعر پرآوازه معاصر ایران است که در شعر خود به «شهریار» تخلص میکرده و با چیرگی تمام به زبانهای «فارسی» و «ترکی» شعر میسروده است. نفوذ معنوی کلام شیرین این شاعر از یک سو در همه جای سرزمین پهناور ایران بر سراچه دل کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان نشسته و هر ایرانی غزلی، قطعهای و یا لااقل بیتی از «شهریار» بر لوح خاطر خویش سپرده است و از سوی دیگر آوازه شهرت این عاشق دلسوخته از فراسوی مرزهای ایران به سرزمینهای دیگر و به ویژه کشورهای ترک زبان رسیده و سخنان دلنشینش روشنیبخش دل شیفتگان گشته و هر ترک زبانی که منظومه «حیدربابای» او را شنیده منقلب گشته و بر روح لطیف و دل با صفا و هنری همتای او آفرین گفته است. استاد محمدحسین شهریار را به سبب غنا و استحکام شعری، تنوع آفرینشهای هنری و از همه مهمتر جاذبه، نفاذ و رواج کلام میتوان یکی از بزرگترین شاعران قرن حاضر ایران دانست. در قلمروی نقد ادبی ایران از دیرباز سخنسنجان نکتهپرداز همه از یک دل و یک زبان، لب به تحسین شهریار گشودهاند. ملکالشعرای بهار با عنایت به اشعار شهریار درباره شخصیت او میگوید: «شهریار نه تنها افتخار ایران است بلکه افتخار مشرق زمین به شمار میرود.»
نام «شهریار» فرزند نامدار تبریز سالها است که از مرزهای ایران گذشته و در چهار گوشه گیتی هر جا که از ادب فارسی و زبان حافظ، سعدی و فردوسی سخن میرود زبانزد پارسیشناسان است و شعر فارسی معاصر با دیوان و آثار وی پیوندی استوار و ناگسستنی دارد.
«شهریار» شاعر پرآوازه پارسیگوی آذریزبان در قلمر و ادب و فرهنگ ایران از چنان اعتبار و خلاقیت شگفتانگیز هنری و مرتبه والای سخنسرایی برخوردار است که از تعریف، تمجید و تحسین بینیاز است.
امروز کمتر کسی است که با شعر و ادب الفتی داشته باشد و «شهریار» را نشناسد و بتواند منکر مقام ممتاز وی در شعر فارسی معاصر شود و این نشانهای است از نفوذ معنوی کلام شاعر در سراچه دل شعر دوستانی که نگاهی عمیق به جهان دارند.
نام «شهریار» فرزند نامدار تبریز سالها است که از مرزهای ایران گذشته و در چهار گوشه گیتی هر جا که از ادب فارسی و زبان حافظ، سعدی و فردوسی سخن میرود زبانزد پارسیشناسان است و شعر فارسی معاصر با دیوان و آثار وی پیوندی استوار و ناگسستنی دارد. امروز به جرأت میتوان گفت «شهریار» از برجستهترین مظاهر جهان شعر و پر فروغترین ستارگان آسمان ادب ایران به شمار میرود و آنان که ادبیات شیرین فارسی را نیک میشناسند وی را نظامی، سعدی و حافظ امروز میخوانند و آثار وی را از نظر رعایت نکات اخلاقی،عرفانی و برانگیختن غرور ملی، حسن میهنپرستی و نوعدوستی گل سرسبد ادبیات معاصر میدانند. از این رو آنچه در این میانه گفتنی است، این است که «شهریار» نیز به مانند هر انسان اندیشهورز در راستای آفرینشهای هنری خود با افت و خیزهایی روبهرو بوده و در گذرگاه حیات خویش فراز و نشیبهای بسیاری را دیده و از پیچ و خمهای دور و درازی گذشته و راه خود را در جهت حرکت استکمالی و خلق آثار و سرودههایی جاودانه و ماندگار یافته است.
استاد ملکالشعراء بهار او را بداعت شاعری نه تنها افتخار ایران بلکه افتخار عالم شرق میداند. «سید محمد حسین بهجت تبریزی» متخلص به «شهریار» فرزند «حاج میرآقا خشگنابی »که از وکلای درجه اول تبریز و از دانشمندان اهل قلم و ادب بود در سال 1283 شمسی هجری در تبریز متولد شد. زادگاه اصلی خانواده وی، قریه «خشگناب» در بخش قره چمن آذربایجان است و در آغاز نوجوانی، سرنوشت وی را برای ادامه تحصیل به تهران کشانیده و با مدنیت شهرنشینی آشنا ساخت.
«شهریار» در اندیشه، وجدان و احساس خویش صداقت و سادگی یک انسان برخاسته از روستا را داشت و از این پایگاه بیپیرایه، جهان پیرامون خود را مینگریست و در سال 1316 سه سال بعد از فوت پدرش سفری برای دیدار خویشاوندان به تبریز کرد، وی در سالهای آخر دوران تحصیل در رشته پزشکی به دام عشق نافرجامی گرفتار آمد و این ناکامی موهبتی بود الهی که آتش درون و سوز التهاب شاعر را شعلهور ساخت و شاعر در آغازین دوران جوانی به وجهی نیکو از عهده این آزمون درد و رنج برآمد و پایه هنریاش به سرحد کمال معنوی رسید. بتشکنیهایی که به تائب شدن وی انجامیده برای بسیاری ناآشناست.
به هر تقدیر «شهریار» شاعری است یکهتاز در میدان توحیدی و وادی عرفان و خود با اشاره به سروده حافظ میگوید: هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم. لطف سخن استاد «شهریار» در چیرگی بینظیر وی برای سرودن شعر به دو زبان دری و آذری، شهرت ویژهای به این پیر استاد عرفان بخشیده و شهرتش از فراسوی مرزهای جغرافیای ایران، به سرزمینهای دیگر ره گشوده، سخنان دلنشیناش روشنیبخش دل شیفتگان معرفت الهی گشته است و همین نکته است که «شهریار» را میان اقران و شاعران معاصر ایران ممتاز و بینظیر کرده است.
همنشینی و مجالست وی با زبدهترین هنرمندان معاصرش در دوره تحصیل در تهران همچون «ابوالحسن خان صبا»، «صادق هدایت»،و نیز آشنایی با «نیما یوشیج» و «کمالالملک» همه و همه در شکلگیری شخصیت فکری وی مؤثر واقع شد، به طوری که دکتر شریعتی درباره استاد شهریار میگوید: کیست که بگوید ماه در کویر کبود و بیکرانه آسمان تنها نیست و در انبوه هزاران ستارهای که وی را همواره در میان گرفتهاند و همیشه در پیاش روانند غریب نیست،کو آشنایی ماه، کو خویشاوند ماه، اما ماه همدرد آشنایی دارد با او از یک نژاد نیست با او همخانه نیست، هر کدام، از آن دنیای دیگری هستند، دو بیگانه اما دو بیگانه همدرد و میدانیم که دو بیگانه همدرد از دو خویش بی درد یا ناهم درد با هم خویشاوندترند.
چقدر این شعر «شهریار» هیجان دارد! خطاب به نیما یوشیج شاعری که زبانش با زبان و سبکش با سبک شهریار بیگانه است. او کهنهسراست و این نوسرا، او از آذربایجان است و این از رشت دو چهره درخشان اما هر کدام از آن دنیای دیگر، هر کدام در صف دیگری، دو صف متقابل، متخاصم و متناقض با دیگری، اما این دو بیگانه هر دو در یک درد میگدازند در جان هر دو یک آتش افتاده و هر دو را یک شعله می سوزد، نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم/ سرپیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم .
«شهریار» پس از پیروزی انقلاب اسلامی با اشعاری چون تشریف قبول و مقام رهبری با جان و دل همنوایی با انقلاب را آغاز کرد، چنانکه باز خود میگوید، تا سالهای آخر عمر هیچگاه از جهاد قلمی باز نایستاده است و این همعنانی را نیز باید در همان ایمان و اعتقادی وی به معارف اسلام و عرفان دانست.
به دلیل خصوصیاتی که از «شهریار» یاد شد، مقام معظم رهبری که خود از فرزانگان عالم شعر و ادب و هنر است عنایت ویژهای به استاد و شعر او داشتهاند، معظمله در سخنان خود از «شهریار» به عنوان «شهریار» شعر و ادب ایران و بلبل داستانسرای غزل فارسی یاد کردهاند،وی را کسی دانستهاند که عاشق قرآن بود و قرآن مجسم و زنده را در انقلاب اسلامی و نظام اسلامی مشاهده کرد، به قطع و یقین عنایت ویژه رهبر فرزانه انقلاب به استاد به عنوان یکی از افتخارات عظیم و سرمایه گرانقدر در کارنامه این شاعر ثبت و ضبط خواهد شد.
نام «شهریار» فرزند نامدار تبریز سالها است که از مرزهای ایران گذشته و در چهار گوشه گیتی هر جا که از ادب فارسی و زبان حافظ، سعدی و فردوسی سخن میرود زبانزد پارسیشناسان است و شعر فارسی معاصر با دیوان و آثار وی پیوندی استوار و ناگسستنی دارد.
هنر بزرگ «شهریار» گذشته از استادی در سرودن غزل، قصیده، مثنوی، قطعه و غیره در چهار مورد است، به عنوان نمونه مناجات «علی ای همای رحمت»، در ابداع تابلوهای رنگین و توصیف دقیق شاعرانه از قبیل تخت جمشید، در استخدام استادانه زبان و تعبیرات عامیانه و زبان محاوره در شعر نظیر شاهکار آذربایجانی «حیدر بابایه سلام» و چهارم در ابداع و آفرینش آثار عاطفی بسیار عمیق مانند وای مادرم و قطعه حیدر بابا. قطعه «حیدر بابایه سلام» یا «سلام بر حیدر بابا» از معروفترین آثار «شهریار» است و هیچ یک از دیگر آثار اعم از غزلیات، قصائد، قطعات و تابلوی استاد به تنهایی این حد شهرت و قبول عام نیافته است.
شاید این موفقیت بیش از هر چیز مرهون جاذبه فولکلوریک و قالب دلانگیز زبان مصطلح عامیانه و توجه و اقبال مشتاقانه آشنایان به زبان کنونی آذربایجان باشد و بدیهی است که برخورداری این قطعه از حد اعلای احساس، دلاویزی و از دلبرآمدگی بر دلکشترین و لطیفترین تعبیرات، اصطلاحات، تخیلات خاطرهانگیز و زندگی سرشار از لطف و صفای کودکی شاعر در دامن طبیعت که احساس مشابه در هر خواننده و شنوندهای بیدار میکند نیز در توفیق آن کاملاً مؤثر بوده است. «حیدر بابایه سلام» از احساس قوی و تأثری بیتکلف و تخیلی شیرین و برجسته بهرهمند است و اگر چه به جامه فاخر زبان ادبی و مصنوع شعر کلاسیک و طنطنه وزن عروضی آراسته نیست ولی در عوض به زبان دل مردم است که سرشار از هزاران اشاره و نکته باریکتر از مو و لبریز از بدایع، نکات، تعبیرات و نادرترین اصطلاحات محلی میباشد، یعنی به زبانی که از هر زبان ادبی و شیوههای مصنوع آن رنگینتر و دلکشتر و در نتیجه برای عموم آشنایان به این لهجه اعم از عوام و خواص رساتر و دلانگیزتر است.
ناگفته نباید گذاشت که برخلاف آنچه گروهی میپندارند، شعر استادانه سرودن بدین شیوه و نمایش هنرمندانه تخیلات و تاثرات با زبان طبیعی مردم و در قالب وزنی روان و گوارای هجائی به مراتب دشوارتر است و عرصه توفیقی بیش از آن که در سرودن قطعه «حیدر بابا» نصیب «شهریار» شده است متصور نیست. «سلام بر حیدر بابا» شامل دو قطعه شعر منفصل است که قطعه دوم در واقع تجدید مطلعی از قطعه اول و مکمل و متمم آن بشمار میرود.
هر دو قطعه از نظر زمینه، موضوع و مطلب از یک سرچشمه که تجدید و تثبیت خاطرات ایام کودکی و تجسم تصویر زندگانی ساده و شیرین و بیپیرایه دامنهنشینان کوه حیدر بابا است، میباشد. ولی نباید گمان کرد که استاد بدین مناسبت مدیون «حیدر بابا» است، بلکه در حقیقت «شهریار» است که «حیدر بابا» را از حضیض گمنامی به اوج نامداری رسانیده و قرضدار خود ساخته است. نخستین شعر «شهریار» در سن چهار سالگی به زبان مادری شاعر با این مضمون « روقیه باجی، باشیمین تاجی، اتی آت ایته، منه وئر کته »سروده شده است و دیوان نسبتاً کامل وی با مقدمه ملکالشعرای بهار در سال 1310شمسی به چاپ رسیده است.
استاد «شهریار» در طول حیات پربارش با سرودن دهها غزل، قصیده، قطعه و مثنوی به زبانهای فارسی و آذری درخششی نوین در ادبیات معاصر این مرز و بوم ایجاد کرد. منظومه ترکی « حیدربابایه سلام » اثر بینظیر این شاعر بزرگ به عنوان یک شاهکار ادبی مورد توجه ادب دوستان قرار گرفته و تاکنون به بیش از90 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. «شهریار» به مذهب تشیع و پس از آن به انقلاب اسلامی دلبستگی عارفانه و شاعرانه خاصی داشت و این دلبستگی علت اصلی مظلومیت او در میان شاعران مسلمان و دگراندیش بود، اما «شهریار» با آثاری که از خود برجای گذاشت به هر دو گروه نشان داد که سیر صعودی را از زمین به آسمان آغاز کرده بود که مذهب تشیع و انقلاب اسلامی همچون دو بال به یاری او شتافتند. قدرت شعری «شهریار» در دو قطعه معروف « مرغ بهشتی» و « هذیان دل » به حد زیبایی جلوه کرده است.
استاد سخن معاصر، بیش از 28 هزار بیت شعر به زبان فارسی و در حدود 3 هزار بیت به زبان ترکی آذری سروده است، شهرت وی مرزهای داخلی کشورمان ایران را در نوردیده و اکنون در اغلب کشورهای جهان شخصیتی شناخته شده میباشد به طوری که اکنون در جماهیر ماورای قفقاز و آسیای مرکزی خیابانها، سالنهای نمایش، پارکها و دیگر اماکن عمومی به نام «شهریار» نامگذاری میشوند و در حال حاضر منظومه«حیدربابایه سلام» در اکثر دانشگاههای جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند «هاژاک» آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی برای آن ساخته است. استاد مسلم شعر فارسی سرانجام در آذر ماه سال 1366 به علت بیماری ریوی به بیمارستان مهر تهران منتقل شد و پس از یک دوره طولانی بیماری در شهریور ماه سال 1367 جان قدسیاش از کالبد تنش به سرای دوست پر کشید.
شهریارا: تو به شمشیر قلم در همه آفاق/به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی
* آشنایی با مقبرةالشعرای آرامگاه
کویها و محلههای قدیمی تبریز از دیرباز محل و مأوایی برای سالکان حق و شاعران نامآور بوده است و بیتردید تبریز به خاطر جای دادن عارفان و شاعران صاحبنام در دل خود، جایگاه ویژهای را در بین شهرهای دیگر کشورمان داراست.
هر چند برخی از آنان تبریزی یا آذربایجانیالاصل نبودهاند اما با این حال هر کدام به علتی به تبریز گذری داشته و به مرور زمان شیفته آن شده و در این مکان ساکن و طبق وصیتشان در تبریز به خاک سپرده شدهاند.
کوی سرخاب به علت انتساب به شاعران نامی، ارج و قرب بسیاری در بین مردم داشته است به طوری که زندگی در آن و حتی دفن شدن در این کوی معروف، آرزوی بسیاری از بزرگان محسوب میشد.
وجود اماکن، بناها، تکیهها و مقابر معروفی چون ربع رشیدی، تکیه حیدر، بقعه عون بن علی، بقعه سید حمزه، صاحبالامر و سید ابراهیم یا حظیره بابا حسن، حظیره بابا مزید، صفوةالصفا و مقبرةالشعرا به تقدس و معروفیت آن افزوده است.
از مقبرةالشعرا یا آرامگاه شاعران در سرخاب تبریز تا قبل از قرن هشتم نامی برده نشده است. قدیمیترین کتبی که نام مقبرةالشعرای تبریز را به صراحت نوشته است، تاریخ گزیده و نزهةالقلوب حمدالله مستوفی است که در سالهای 730 و 740 هجری قمری تالیف شده است.
باید گفت که نام مقبرةالشعرا سرخاب ظاهرا پس از دفن شدن شاعران معروف قرن ششم مانند خاقانی و ظهیر و شاعرانی که بعد از آنها در آنجا دفن شدهاند در کتب تاریخ و تذکره آمده و رفته رفته معروفیت یافته است.
شهر تبریز پس از آنکه در قرن ششم مرکز حکومت اتابکان آذربایجان شد پناهگاه شاعرانی که زندگی آرام و آسودهایی را دور از جنگ و نزاع میجستند گردید، خاقانی و ابوالعلا و فلکی از شروان و گنجه، ظهیر فاریابی و شاهپور نیشابوری از خراسان به تبریز آمدند و در این شهر ساکن شدند و پس از مرگ، یکایک آنان در حظیره مخصوصی دفن شدند که این حظیره را در تاریخ و تذکرهها به عنوان مقبرةالشعرا یاد کردهاند، شاعران دیگری نیز از عهد ایلخانیان تا ایلکانیان و دوره آق قویونلو در تبریز بودند و یا از نقاط دیگر به تبریز آمده و در این شهر درگذشتهاند که غالباً در همین حظیره و در جوار خاقانی مدفون هستند.
مقبرةالشعرا قبلاً با نامهای حظیرةالشعرا، حظیرةالقضاه، قبرستان سرخاب معروف و مشهور بوده است اما متاسفانه گذشت روزگاران و مهمتر از آن حوادث طبیعی چون سیل و زلزله، شکل ظاهری آن را از بین برده و آثاری از مقابر این بزرگان بر جای نمانده است. چنانچه طباطبایی صاحب کتاب اولاد اطهار که در سال 1294 هجری قمری تالیف شده، نوشته است که به علت زلزلههای بسیار مخصوصاً زلزله سال 1193 و بعد از آن در سال 1194 آثاری از آن به جای نمانده است. محقق بزرگوار جناب آقای عزیز دولتآبادی در مقاله زلزلههای تبریز درباره مزارات مقبرةالشعرا نوشتهاند: (با کمال تاسف از مزارات شهریاران شعر و ادب فارسی مثل خاقانی شروانی، اسدی طوسی، ظهیر فاریابی، مجیرالدین بیلقانی، حکیم قطران تبریزی، شاهپور بن محمد اشهری سبزواری، خواجه همام تبریزی و ..... کوچکترین نشانه و اثری نمییابید.)
* بنای یادبود
عظمت و تقدس خاک سرخاب به جهت عارفان و شاعرانی که در آن مدفون هستند و نام ظاهری مقبرةالشعرا که اثری از وجود خارجی آن نبود، جرقهای بود برای ساخت بنای یادبود این شاعران و عارفان سترگ، از این رو در شهریور ماه 1350 هجری شمسی آگهی دعوت به مسابقه طرح یادبود مقبرةالشعرا به روزنامههای کیهان و اطلاعات و مجله یغما فرستاده شد و پس از طی مراحل اداری بالاخره طرح پیشنهادی آقای مهندس غلامرضا فرزانمهر انتخاب و عملیات عمرانی آن آغاز شد.
اکنون تحت لوای جمهوری اسلامی ایران و به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجانشرقی این مجموعه فرهنگی پذیرای میهمانان و گردشگران از داخل و خارج کشور است.
*مقبرةالشعرای تبریز از نگاهی دیگر
مقبرةالشعرای تبریز به گمان بسیاری، عزت و برکت خاصی داشته است که حتی در کتاب روضه الاطهار آمده است که وقتی مردمی از تبریز به روم به خدمت مولانا جلالالدین مشرف میشدند بنا به خواسته مولانا از خاک سرخاب به عنوان تحفه به او میبردند و مولانا به عزت، تمام خاک را نگه میداشت.
تدفین شاعران مشهوری چون خاقانی شروانی، قطران تبریزی، ظهیر فاریابی، همام تبریزی، اسدی طوسی، مانی شیرازی، اشهر سبزواری و محمدحسین بهجت تبریزی (استاد شهریار) و غیره سبب به وجود آمدن مقبرهای عظیم از مردان نامی در کنار یکدیگر شده است. البته بر اثر مرور زمان و عوامل طبیعی مانند زلزلههای پیاپی و گاه بسیار شدید تبریز این مقبرهها ویران و به طور کامل از بین رفتهاند، اما هماکنون قسمتی از این محل که همان مقبرةالشعرا نامیده میشود، تجدید و احیای بنا شده است.
متأسفانه با وجود ارزش فرهنگی و تاریخی این مکان، پروژه بازسازی آن که از سال 1349 آغاز شده از سرعت مطلوب برخوردار نبوده است، به طوری که این مقبره عظیم به جای اینکه در قالب یک مجموعه فرهنگی به یاد خانه تبدیل شود، فرسودگی لابهلای دیوارهایشان رسوخ کرده و به فراموشخانهای تبدیل شده که در گرداب تصمیم گیریهای مقطعی مدیران، سرگردانی میکشد.
با این اوصاف مقبرةالشعرای تبریز، بالقوه دارای جذابیتهای ویژه برای جذب مخاطب و توریست از اقصی نقاط دنیاست و اکنون نباید برنامهریزی در این حوزه با پراکندگی ادامه یابد. بلکه باید چنین مکانی با برنامهریزی منسجم در قالب یک مجموعه فرهنگی احیاء شود و روح زندگی در آنها به جریان افتد و به یاد آوردن تدریجی خود را به نسلهای آینده منتقل کند و این تجربه میتواند علاوه بر بودجه مستقل با بکارگیری توانایی بخش خصوصی، شرایط مطلوبتری را برای پویایی این مجموعه و موزه ایجاد کند.
حقیقتاً باید از مسئولان و مدیران شهری سئوال کرد که برنامه آنها برای ایجاد پایگاههای دائمی فرهنگ و توسعه آن در تبریز چیست؟ آیا باز هم تجربه موفق و ناموفق مدیران پیشین در حوزه فرهنگ به یک عادتی اجتنابناپذیر مبدل شده و تکرار خواهد شد؟ یا اینکه به جای زنده کردن نماد به یاد آوردن تدریجی خود، همه با هم در آغوش شهریار به گریه خواهیم نشست.
و اما یک تأمل سرزمین ایران در تمام اعصار، مهد پرورش و بالندگی شاعران و عارفان بسیاری بوده است. به جرأت میتوان گفت که این سرزمین، موعود و قبلهگاه بیشتر عارفان و سالکان در قرنهای گذشته بوده و تاثیرش را بر شاعران و عارفان سرزمینهای دور و نزدیک نیز گذارده است.
در هر گوشه از این مرز و بوم، بقعه یا مزاری از عارف یا شاعری نامدار میتوان جست که بوی عبیر و عنبر، بر خاکش پراکنده و عشق و معرفت را در کالبد مردمانش دمیده است. بدون شک تبریز به دلیل جای دادن به عارفان و شاعران بیشمار از این حیث بسیار غنی و پربارتر است و امروزه در دشت سرزمین ایران کمتر جایی را میتوان یافت که نام و نشانی از سرودههای شهریار در آن نباشد و شمار اندکی از مردم را میتوان دید که بیتی، قطعهای یا غزلی از این شاعر معاصر پرآوازه را بر لوح خاطر نسپرده باشد و این نشانهای است از نفوذ معنوی کلام شاعر بر سراچه دل آشنا و بیگانه. پس شهریار و در کل مقبرةالشعرا، تنها متعلق به تبریز و ایران نیست بلکه مقبرةالشعرا و شهریار متعلق به کل جهان است و این اهمیت و جایگاه ملی مقبرةالشعرا به عنوان یک مکان تاریخی و فرهنگی، توجه مضاعفی را از سوی دولتمردان میطلبد.
و اکنون که آذربایجان از پایگاه شایسته و پیشینه درخشان خود فاصله گرفته بر تمام مسئولان دلسوز، اندیشمندان، نمایندگان مجلس و علاقهمندان به این خطه، فرض است تا با همفکری و تلاش و مجاهدتی مضاعف، مسیر گمشده توسعه فرهنگی استان را بازیافته و آن را در مسیر احیای مجد و عظمت گذشته خود یاری دهند.
به هر حال همچنانکه وحید و امالبنین حسینزاده در کتاب مقبرةالشعرای تبریز آوردهاند: اینکه شاعران مدفون در مقبرةالشعراء، خفتن در جوار شهریار را بیشتر برای خود مایه مباهات میدانند یا شهریار برای آرام گرفتن در معروفترین مقبرةالشعرای ایران بر خود میبالد دقیقاً نمیتوان گفت، اما در هر صورت، تبریز برای داشتن این همه گوهر گرانبها در خاک عنبرینش میبالد و افتخار میکند.
در خاتمه باید گفت که شهریار ملک دل در آخرین لحظات حیات این دو بیت از اشعار خود را زمزمه کرد و جان سپرد: ای مظهر جمال و جلال خدا علی/ یا مظهر العجایب و یا مـرتضی عـلی/ از شهـریــار پیـر زمینگیر دست گیر/ ای دستگیر مردم بیدست و پا علی
---------------------------------------------
گزارش: وحید زینالی
خبرنگار فارس در تبریز