در ایران همچنان باید منتظر ظهور و بروز چهرهای سیاسی صرف باشیم، یا اینکه کلید حل مشکلات را این بار به دست چهرهای فراتر از رویکرد صرف اقتصادی یا گرایشهای خاص سیاسی بسپاریم.
به گزارش دیار شهریار به نقل از مهرپرس: واقعیت این است که ایران در بسیاری ازحوزهها کشور
قدرتمندی شده است. توان نظامی و دفاعی ما خواب خوش را از رژیم جعلی اسرائیل
و هواداران غربی آن گرفته است. از نظر علمی و تکنولوژی نیز پیشزفتهای
خوبی داشته ایم. اما در زمینه اقتصادی هنوز جایگاه شایسته خود را متنا سب
با استعدادهای طبیعی و انسانی خویش پیدا نکرده ایم. نفت پاشنه آشیل اقتصاد
ماست.
اکنون دشمنان نظام اسلامی از همین نقطه کشور ما را هدف
گرفتهاند و با تنگ تر کردن حلقه تحریمها گلوی اقتصاد ضربه پذیر ما را با
تمام توان میفشارند. با شناخت همین وضعیت بوده که طرح اقتصاد مقاومتی مطرح
شده و اگر خوب اجرا شود میتواند نقشه شوم دشمنان را خنثی کند. اما
مسئولان مربوط در این زمینه تا کنون کارکرد موثری نداشتهاند. اختلافات
سیاسی گروهها و احزاب را به سمت چند پارگی و فرسودگی سوق داده است. در
همین راستا ااصولگرایان به بن بست مشروعیت برخوردهاند و آستین شان برای
بیرون آوردن چهرههای مقبول و شاخص تهی میباشد و دایره ی گمانه زنیها
پیرامون میزان شانس افراد واجد شرایط نامزدی هر روز تنگ تر و تنگ تر
میشود.
بخشی از نیروهای سیاسی کشور که در جناح اصلاح طلب خیمه
زده، دچار بلا تکلیفی در سر و یأس در بدنه شدهاند. تورم و گرانی دو اسبه
میتازد و گرد و غبارش راه نفس کشیدن رابر مردم آسیب پذیر بسته است. در
کنار همه اینها، شخصیتهایی را که نظام و ملت عمرخویش را به پای پرورش آنان
ریخته بودند؛ با ندانم کاری، حسادت و طمع ورزی به دست خودمان ویران کردیم.
به طور مثال اگر هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد راعصاره ی سه نوع تفکر و سلیقه
در نظام بدانیم، هوا خواهان هر یک با کمال بی رحمی کوشیدند تا دیگری را با
تمام توان بکو بند و تخریب نمایند. بر پیشانی یکی مهر خواص بی بصیرت زدند،
دیگری را لیبرال و سردسته فتنه گران قلمداد نمودند و سومی را هم منحرف به
شمار آوردند.
اگر چه برخی با به کارگیری"جدا بودن حساب احمدی نژاد
از جریان انحرافی"تعارف تکه پاره میکنند، ولی واقع امر این است که با
آدرسهای که میدهند و علایمی که در سخنان شان هست؛چیزی جز این نیست که وی
را هم در جمع همان انحرافیها جای میدهند. نباید از یاد ببریم که هر سه
شخصیت معایب و محاسن خویش را دارند. در باره اشتباهات و عیوب آنان زیاد سخن
رفته است؛ از جمله اینکه اولی با توسعه اقتصادی مصرف گرایی را رواج داد
ودومی با سیاست توسعه سیاسی متهم به ترویج ولنگاریهای اجتماعی شد و سومی
با تاکید بر توزیع ثروت به توزیع فقر رسید، با همه اینها، اما لازم است
رئیس جمهور بعدی، ویژگیهای اعتدال و سیاست هاشمی، خردمندی و نجابت خاتمی و
جنگندگی و شجاعت احمدی نژاد را در خود جمع کند و این آخرین رئیس جمهور
بهتر است ترکیبی از محاسن سه رئیس جمهور قبلی باشد تا بتواند از پس چالش
هاو گردنههای سخت پیش رو برآید. اگر چه چنین آرزویی، خوش خیالی تلقی
میشود؛اما پرهیز از زیاد ه خواهی و روی آوری به عقلانیت و ترجیح منافع ملی
بر مطامع شخصی و جناحی این آرزو را به واقعیت بدل میکند.
از آن جا
که به دلیل سیالیت فضای سیاسی هنوز رویکرد گروهها و جریانات سیاسی به
انتخابات یازدهم مشخص نیست به گونهای که به رغم محدودیت زمانی تا شروع
فعالیت رسمی انتخابات معلوم نیست که متناسب با معیارهای اقتصادی و شرایط
کنونی، باید به سراغ شخصیت اقتصادی برای فایق آمدن بر مشکلات کنونی رفت یا
همانند گذشته که درب فعالیتهای سیاسی در ایران همواره بر یک پاشنه میچرخد
همچنان باید منتظر ظهور و بروز چهرهای سیاسی صرف باشیم، یا اینکه کلید حل
مشکلات را این بار به دست چهرهای فراتر از رویکرد صرف اقتصادی یا
گرایشهای خاص سیاسی بسپاریم. در هر صورت تصورات و گمانه زنیهای مبهمی در
باره ی شرایط و چگونگی انتخابات یازدهم در محافل سیاسی و عرصه ی رسانهها
در جریان است.
برخی بر آنند که این بارنیز اصولگرایان از خمره ی هفت
رنگ خویش به سال انتخابات نهم در سال 84چهرهای کم تر شناخته شده نظیر
احمدی نژاد بیرون خواهند آورد و باز معجزه میآفرینند، امّا دستهای دیگر
معتقدندکه دیگر حنای اصولگرایان نزد مردم رنگ ندارد و این بار نه هفت رنگ
که هزار رنگ هم بسازندچشمان تیز ملت را خیره نخواهند کرد، و بر عکس گروهی
معتقدند که این بار اصلاح طلبان هستند که به سان سال 76 میتوانند، دوم
خرداد دیگری را در 24 خرداد 1392 تکرار کنند و اذهان و چشمان را به سوی
خویش خیره نمایند.